گاهی هی مرور میکنم، مگه من چی از زندگی میخوام...
حتی پول هم به اندازه شرافت و انسانیت برام مهم نیست. ولی یهویی همش درگیر مسائل و آدمای پیچیده میشم. مقصر من نیستم بخدا، انگار سرنوشتم اینجور رقم خورده...، میشه من خودمو بکشم کنار....
خدا من که خودمو کشیدم کنار ولی انگار قرار نیست سالم و بی دغدغه زندگی کنم و این سرنوشت منه....
جان می دهم به گوشه زندان سرنوشت... سر را به تازیانه او خم نمی کنم....
ا
زیبا بود، ممنونم ازت :)
این که نوشتی "حتی پول هم ..."
خیلی بفکر فرو بردم
خب الان زمونه ای شده که جایگاه پول چه بسا از شرافت و انسانیتم بیشتر باشه...!!!
آدم هر چی مرور میکنه بیشتر اذیت میشه...!
همینطوره دقیقا