دختـــر کـوهستــــان
من نیستم چون دیگران بازیچــه بازیگران
دختـــر کـوهستــــان
من نیستم چون دیگران بازیچــه بازیگراندرباره من
در بنـــد دیگــری نبــاش که خداوند تو را آزاد آفرید:)
ادامه...
آمار : 292620 بازدید
Powered by Blogsky
از جمله تحولات...
تا چند سال پیش اگه بابام بهم غر میزد و یا میگفت فاطمه بیشتر تلاش کن، یا سرزنش میکرد و سرش رو تکون میداد و ... هم ناراحت میشدم هم میگفتم چیکار من داره آخه و لجبازی که من بلدم خودم زندگی کنم. ولی الان میرم ماچش میکنم و ذوووق زده میشم...
دلیلش چیه؟!
این چند سال، کلی اتفاق افتاده که بابام سپر بلام بوده. پدر و مادرم تنها کسانی اند که دوست داشتنشون رو قلبا احساس میکنم و خب بابام انگار ازم محافظت میکنه. دوست ندارم دیگه ناراحتش کنم
خدا ایشالا سالیان سال پدر جانتو برات حفظ کنه
ممنونم عزیززززم :) ان شاالله خدا عزیزات رو برات حفظ کنه
خدا پدر و مادرتو برات حفظ کنه عزیزم! ^__^
منم باید عادت زود ناراحت شدن از دست بابامو کنار بذارم...واقعا دلسوزه فقط شاید من هنوز خیلی بچم که درک نمیکنم!
چون حرفاش برام مهمه خیلی نسبت بهشون حساسم و اذیت میشم وگرنه با بابام مشکل ندارم!
ممنونم عزیزم، همچنین برای تو رو نگهداره برات :)
باباها خوبن، خیرخواه هستن، همه اینا درست میشه
انگارهرچی که بزرگترمیشیم بیشترحرفهاونصیحتهای پدرومادرمون میفهمیم....
جدای نصیحت ها ، وقتی بزرگتر میشیم اونا پیرتر میشن و ناتوانتر، از یه جایی به بعد اون احساس مسئولیت، توجه و ... انگار قرینه میشه، اونها هستن که توجه نیاز دارن و ...
با همه حرف و اخلاقی کنار میای ، انگار مراقب یه تیکه از قلبت هستی که دوست داری تا ابد پیشت باشه و هر کاری میکنی که آسیب نبینه...
به این میگن مفهوم واقعی درک عشق
خدا حفظشون کنه
ممنونم، همچنین از شما رو هم:)