دختـــر کـوهستــــان

دختـــر کـوهستــــان

من نیستم چون دیگران بازیچــه بازیگران
دختـــر کـوهستــــان

دختـــر کـوهستــــان

من نیستم چون دیگران بازیچــه بازیگران

از خنکی جات

ی کاپشن خواهرش بهش داده،  میدونه من ازش بدم میاد هی قربون صدقه کاپشن و اجیش میره که بهش دادش،  خب خدا رو شکر توسط سیگار  کارگرشون سوخته و دیگه قابل استفاده نیست... 

فقط خدا میدونه چه لبخند عمیقی از ته دلم روی لبم نشست:دی


# اضافه کنم دیگه حساسیت نشون نمیدم... 

خواهرش عین خانوم تناردیه که به کوزت دستور میداد اونجوری بود...

من همین قدر عمیق و فلسفی،  دنبال معانی...  در پی یافتن و کشف چیزهای جدید و خیلی حساس... 

سجاد به همین اندازه سطحی و زیاد خودشو درگیر  'عمقیات" نمیکنه...  خانوادشم بیشتر ظاهربین و ظاهر فریب هستن...

نمیگم شبیه من بشه ولی دوست دارم درکم کنه...

دوست داره دایما چاپلوسی خانواده و فامیلش رو کنم و به بی سیاستی محکومم... 

قربون خانواده تناردیه، حتی نامادری سیندرلا و سفید برفی... 

اونقدر خودشیفته هستن و دایما همه جا از خودشون و خوبی هاشون تعریف میکنن که دوست داری روشون بالا بیاری...

زندگی خالی نیست این همه موجود قشنگ هست...

از دلخوشی این روزها صدای غاز، بوقلمون،  مرغ و خروس های همسایه پشتیِ...  حس خوبی داره مثل امید،  زندگی...  با این صداها انگار صبح ها واقعا صبح هستن،  حس واقعی یک روز جدید رو به آدم تزریق میکنن...  

فقط خدا میدونه با شنیدن صداشون چه شوقی تو دلم می افته...  دلم قنج میره براشون.... 

صداها هم معجزه میکنن، هیچ وقت به "صدا"  فکر نکرده بودم،  حتی درک درستی ازش ندارم...