الان مثلا دارم ثبت های حسابداری میزنم. اولیت با خودکار مشکی و روان نویسه من با خودکار آبی معمولی این کار رو میکنم...
خوشم میاد صاحب کاره اومده سرم داد میزنه من تا فردا اینا رو میخوام. سه ماهه 95 و 3 ماه اول 96 رو. رفتم اداره ثبت میگه ثبت دفاتر اینترنتی شده. این آقا میگه تو چیکار اداره ثبت و دارایی داری فقط اینا رو برا من تو این دفاتر انجام بده...
# کار کردن با همچین آدم خودخواهی که معلوم نیست چی میخواد و هر روزم میگه مگه نگفتم فلان کار رو کن ( تو دلش گفته احتمالا) جز مشاغل سخت هست.
# اونقدر اول صبحی اعصابمو ریخت بهم که منم ثبت ها رو اشتباه زدم...
خیلی بیخود میکنه داد بزنه-ـ-
یجور باهاش رفتار کن دفعه اول با آخرش باشه:l
دیگه بیخود کرد. کلی اعصابم بهم ریخت امروز...
اوهوم . ولی نیست که تلافی کنم که:|
عجب اولاخی بوده طرف :/
هست دیگه، خیلی ام الاغه....!!!
خیلی هم دلش بخاد که تو رفتی اونجا واس کار... حالا تو هم غصه نخور بضی صاب کارا اینجورین دیگه... اصن صاب کار از اسمش پیداست که همش همش بره روی اصاب
والا دلش نخواست خب!!!!
خیلی بی اخلاقن ، والا هر کی من بش رسیدم مشکل اخلاقی داشت!!!!
برای این پست یه مطلب خاهم نوشت
خیلی ام عالی:)
فکر کنم اگه جات بودم دیوونه میشدم! :/
خیلی ادم دیونه ای بود. حالا میگم اشکمم دراورد!!!
فرصت نشده همه مطالبو انتشار بدم...قسمت اولش اماده شد منتظر نظرات خوبتونم
خوندم،میام ، منتهی هنوز کامنت نزاشتم. چشم. ممنونم مترسنج