دختـــر کـوهستــــان

دختـــر کـوهستــــان

من نیستم چون دیگران بازیچــه بازیگران
دختـــر کـوهستــــان

دختـــر کـوهستــــان

من نیستم چون دیگران بازیچــه بازیگران

فصل گریه

اعتیاد یه درده. اینکه حتی اگه طرف ترک کنه و  پاک بشه بازم دیگه برات مهم نیست  و تصمیمت برا طلاق جدی هست یه قضیه جدایی هست بنظرم...!


فاطمه نوشت: 

* من هیچی نمیدونم ، مغزمم هنگه هنگه. واقعا چیزی نمیدونم . ولی از یه جایی به بعد آدمها بهم گره میخورن  حتی اگه از هم جدا بشن ...

* درمورد خیلی چیزا حرف زدن میشه قضاوت ...

* یه آیه میخوندم آدرسش و یادم نیست ولی این بود " نمیدانند مگر اندکی از دانشمندان" ... هر روز بیشتر درکش میکنم چه درباره حماقت خودم چه بقیه...


شعر:

فصلی ست بین فصل پاییز و زمستان

من نام آن را می گذارم "فصلِ گریه"


فصلی که جان

به آسمان

نزدیک می گردد...



# نزار_قبانی



نظرات 6 + ارسال نظر
محمدرضا پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 16:59

عجب حس عجیبی داری،
خدا خودش هوای همه ما رو داشته باشه،فقط خدا

محمدرضا آش شله قلمکاری شده زندگی. نمیدونم به کدوم فکر کنم! هنگه هنگم. فقط میدونم همه ماها فقط اسیر حماقت هامون میشیم.
الهی آمین:) خدا خودش رحم کنه فقط:)

محمدرضا پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 18:55

به امید خدا
هممون اگه گذشته هامون رو نگاه کنیم یه تصمیم های کوچیک یه بی فکری ها،تعصب های احمقانه،یه اعتماد های بیخودی کار دستمون داده،
خیلی باید حواسمون به کارامون باشه
بازم با همه این اشتباهات زندگی تلخ و. شیرینش با هم هست،

خیلی ممنون محمدرضا حرفهات خیلی خوبه.
بله زندگی دقیقا همین مشکلاته انگار :) من هنوز دوسش دارم :)

بهزاد پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 19:14 http://anahno.blogsky.com

از طلاق بدم میاد خیلی سخته بهم زدن

چندش آوره. نمی ترسیم ازش. قبحش ریخته. فقط خودمونو میخواییم راحت کنیم یه جوری...! بلندپروازیم حتی اگه خیلی از عمرمون باقی نمونده باشه.
من سرزنشش نمیکنم چون خودم تو شرایطش نیستم:) فقط این گره خوردنه خیلی بیشتر از یک بچه است...
انگارهنوز خیلی دلم پره بهزاد :(

بانوی بهار پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 22:14 http://khaterateman95.blogsky.com

وای خدایا این شعر چی بود-ــ-خیلی قشنگ بود خیلی؛)

آه فاطمه آه از حماقت نگو که...جالبه که گاهی اوقات اون زمان که داری اون حماقت رو انجام میدی میدونی کارت اشتباهه ولی انگار تا به تهش نرسی نمی خوای دست از این حماقت برداری؛|

امیدوارم ملایمت های زندگیت بیشتر از ناملایمتی هاش باشه؛)

دست شاعرش درد نکنه^_^

کاش مثلا میشد فاطمه احمق درونم رو خفه کنم. دقیقا همینطوره که میگی...!

مرسی عزیزم بابت دعای قشنگت امیدوارم باری توام همینطور باشه

مترسنج جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 11:19 http://dar300metri.blogsky.com/

دو تا از حرفاتو تکرار میکنم
* از یه جایی به بعد آدمها بهم گره میخورن حتی اگه از هم جدا بشن ... واقعا همینطوره
* درمورد خیلی چیزا حرف زدن میشه قضاوت ..
سعی میکنم قضاوت نکنم اما امیدوارم خدا عاقبت همه رو بخیر کنه...
خیلیا در گیر مشکلاتی هستن که براحتی قابل پیشگیری بودن...
یکی از اصول طب سنتی رو من خیییییییییییییییلی دوست دارم و اون تاکیدش بر پیشگیریه.
مسولان کی میخان بیدار بشن...

ان شاالله خدا به هممون عاقبت بخیری بده:)
مسولانی که خودشونو زدن به خواب چطور میشه بیدار کرد آخه؟!
ممنون مترسنج :)

archer شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 01:24 http://mnevesht.blogsky.com

امیدوارم این فصل تموم بشه و دیگه هم تکرار نشه

ممنون:) ان شاالله برای همه :)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.