دختـــر کـوهستــــان

دختـــر کـوهستــــان

من نیستم چون دیگران بازیچــه بازیگران
دختـــر کـوهستــــان

دختـــر کـوهستــــان

من نیستم چون دیگران بازیچــه بازیگران

و توی گوشم میگه دائما یکسان نماند حال دوران....

هی میخوام شاد بنویسم ولی نمیدونم چرا یکی باید حالمو بگیره...

# خیلی رک و بی رحم شدم. کاش اطرافیانمم میفهمیدن اگه چیزی نمیگم یا حرف نمیزنم یا احترام نگه میدارم دلیلش فقط و فقط اینه که انتخاب کردم جواب ندم .

روزهام خوب پیش میره، یعنی تصمیم گرفتم به خودم سخت نگیرم. درس رو بوسیدم گذاشتم کنار. بعدش اتفاق خوبی افتاد دوست خواهرم بهش پیام داد که بیا کلاس حسابداری کارشم برات پیدا میکنم خودم. خواهرم حوصله نداشت و من رفتم، مخالفت ها و غرغرها و ... بماند...

دوست دارم کارهایی که دوست دارم کنم، راحت نفس بکشم، همین که محمد لطف کنه زنگ نزنه بهم کلی حالم خوبه... فک نمیکردم داداشم اینقدر عقده داشته باشه، که سر یه چیزهایی بخواد منو با زنش مقایسه کنه...

 از خوبی های سپهر همین بس که نه نصیحت میکنه نه پند میده و فقط درک میکنه. حتی اخلاق های بدم رو می بینه ولی بازم رفتارش تغییر نمیکنه... اینکه توی بدترین دوره زندگی با یک نفر آشنا بشی که اونم توی بدترین روزهای زندگیش باشه بیچارگی اعظم هست... امیدوارم اتفاق های خوبی بینمون بیافته... هر چی خیره همون بشه...

# هر وقت جواب بدی رو با سکوت دادم حالم بهتر شد. یه راه یاد گرفتم که خودمو بزرگتر ببینم و اونو نا دیده بگیرم...  

پیش خودم فکر میکنم نهایت آرزوش این بود.... حالا این آدم بیشتر داشته باشه تو زندگیش درد که هیچی سرطان میکنه تو دل بقیه... که اگه دیدی من فلانم چون اینجورم، چون زنم اونجوره، خودم اینم.... یکی بگه ترمز این آدما رو چطور باید کشید...

سوال میاد تو ذهنم که آیا تمام این سالها محمد اینجور بود یا زن بیش از حد پرو و با اعتماد به سقفش اینجورش کرده... ( بزا بگم تازه به دوران رسیده دلم خنک بشه) یه چیزهایی بهم گفته و میگه که خیلی زشته.... 

خواهر برادریمون داره میشه عین فامیل هایی که داشتیم.... دور میشم، یکی خودشو برتر می بینه، اون یکی حسادت میکنه....

یادش بخیر جنگ و آشتی های بچگی...

نظرات 7 + ارسال نظر
بهزاد دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 02:40

غمت نباشه ابجی اتفاقهای خوب میوفته اگه نیوفتاد میسازیش

ان شاالله، امیدوارم این سالهای پر استرس تموم بشه

هاتف دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 10:18 http://hatefblog.in

متاسفانه مشکل شما نیست . این مشکل تازه بوجود اومده . همه تازه به دوران رسیده شدن . همه خودشونو بالاتر می دونن و بقیه رو بی ارزش .
عشق از بین رفته . همه فکر می کنن از بقیه بهترن . همه عقده دیده شدن دارند ... و ...
بهتره فقط تحمل کنیدُ
راستی ممنونم از نظر

همه هم خودمونو با ایمان و بنده خاص خدا میدونیم...
امیدوارم خدا ما رو از شر این بلا حفظ کنه...
ممنونم از شما:) ^_^

مترسنج سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 21:15 http://dar300metri.blogsky.com/

اوضاع احوال اکثریت کم و بیش همینطوره...
همینکه در حد خودمون تلاش کرده باشیم خودش آرامش بخشه...
در هر صورت برات بهترینهارو آرزو دارم

احساس میکنم توی مملکت هرکی کلاه خودشو سفت گرفته باد نبره...
احساس مسئولیت اجتماعی وجود نداره...
ممنونم

banooye bahar چهارشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 10:48 http://khaterateman95.blogsky.com

میگن هر چیزی تازش خوبه الا تازه به دوران رسیدگی:)

خیلی رفتار خودخواهانه ایه....

banooye bahar جمعه 20 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 01:32 http://khaterateman95.blogsky.com

اقا من برای این دو پست اخر هم کامنت داده بودم
کو؟کی برش داشته؟:|

هنوز همه رو تایید نکردم عزیزم. همشو هست

بهزاد یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 18:31

آبجی گلم چطوری؟!
نیستی نگرانت شدم!
چقدر تصمیم خوبی گرفتی کلاس حسابداری میری.این دفعه به نظرم بجای اینکه منتظر فرصت باشی داری خودت فرصت بهتر شدن میسازی
احساس میکنم روزهای سخت و مقاومت کردی اون قدرتت و پختگی در برابر بدی روزگار و دارم حس میکنم.
امیدوارم همیشه شادی ت ببینم.

ممنون خوبم بهزاد، این کامنتت خیلی بهم چسبید... بعدا اگه خواستی دلیلش و بیا در گوشت میگم :دی:
آره سعی میکنم زندگی کنم...
بدون قانون و اما و اگر و کاش... زندگی کنم....
ممنونم داداش خوبم :)

قاف یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 21:48

مدتی این مثنوی تأخییییر شد....

مدتی بایست تا خون شییییییر شد.....

ممنونم خیلی قشنگ بود قاف جان ^_^

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.