امشب با سجاد و خانوادش نرفتم مهمونی... اولین باره نمیرم باهاش. خسته شدم از بس مهمونی رفتم. هی از صبح تا شب پشت سر ددونش (خواهراش) هست که تو قبرستون گرگ نخورشون 40 روزه زندگیم همین شده. اونقدر که همه ی زندگیم بوی مرگ گرفته...
پای بابام شکسته بعد عموی سیبل کلفتش لغوز بارم میکنه، هیچ کس حق نداره به خانوادم چیزی بگه. اونقدر ناراحت شدم که دیگه خونه هیچ کدوم از فامیلاش نمیرم. اینا فامیلا بیشعور و خودخواه و خودشیفته هستن، احترام سرشون نمیشه.
پنج شنبه چهلم هست ، حوصله هیچ کس و ندارم... حوصله وای ووی جیغ ندارم. اصلا دیگه روحیه اش رو ندارم.
ببخشید همش میام مینالم... از وقتی عقد کردم خاطره خوبی برا تعریف ندارم. حتی دنبال فیلم و عکس عروسیم نرفتم...
سلام.
چقدر این متن برام آشنا بود... منم داشتمش :(
واستون روزهای خوش ارزو میکنم.
دوران عقد دوران طلایی ِ یک زندگیه. سعی کن تا میتونی ازش لذت ببری.نزار هیچ اتفاقی این روزها رو تلخ کنه❤
سلام :)
بعضی اتفاقات ذاتشون تلخ هست. مثل مرگ... کاش خدا صبر بده :)
ممنونم:)
سلام میدوارم روحیه ات زود مثل سابق شه
در مورد اطرافیان هیچ راهی نیس نه عوض میشن نه ....
فقط رک خودت کار کن نقطه ضعف هایی که باعث میشه حالت بد شه رو کشف کن روش کار کن
دنیایی که حالت رو بهتر میکنه رو پیدا کن روش وقت بزار
با اقای دوماد سعی کن بیشتر و بیشتر حرف بزنی
کلا ملت مزخرفی هستیم.فضول بی ادب
سلام ممنونم . خدا رو شکر میکنم دوستای خوبی مثل شماها دارم. این حرفها شنیدنش آدم رو آروم میکنه :) بازم یه دنیا ممنون
این چیزا همه جا هس متاسفانه. کم و بیش همه درگیر این مدل رفتارا هشتیم...
خوب میشه. زیاد روش زوم نکن.
من خیلی داغمونم تو رفتار و اخلاقم. اونقدر رو میدم که تهش برا گرفتن حقم باید درگیر بشم. :| نمیدونم از اول چطور باید رفتار کرد. ضعیفم تو برخوردهام. اینکه چطور برخوردی باعث چی میشه! اینو میدونم ولی راه درمان رو نه!
اکتسابیه. حتما بهش مسلط میشی و یاد میگیری. دیرو زود داره سوخت و سوز نداره
راستش دلم نمیخواد خیلی درس زندگی به کسی بدم ولی فقط میتونم به عنوان یه زن بهت بگم که این مسائل تقریبا واسه همه هست و خوشبختانه بعد از دوران عقد یه تعداد زیادی ش خود بخود حل میشه.دوران عقد دوران شیرین و در عین حال سختیه
تا جایی که میتونی از این آدمهای سمی دور بمان. در پاسخ لغزها بگو ان شالله این گرفتاری برای شما پیش نیاید. کمی روی حرمت نفس خودت کار کن، زیاد هم از همسرت انتظار همیاری و همدلی نداشتت باش چون در همین خانواده بزرگ شده است.
تنها از خدا کمک بخواه