هر آدمی گرفتار نادانی خودش میشه...
نادانی شامل خیلی چیزها میشه، یک جایی دل رحمی و دلسوزی، یک جایی چشم پوشی، یک جای دیگه خود کم بینی حتی، همون خاکی بودن...
آدم ها این زمونه بی چشم و رو تر از چیزی هستن که میشه تصور کرد....
منم گرفتار نادانی خودم شدم. خودمم که این بلاها رو سر خودم اوردم و الانم دارم تاوان حماقت خودمو پس میدم...
از خودشیفتگی و از خود راضی بودن خود سجاد، خانوادش و کل فک و فامیل و خاندانش حالم داره بهم میخوره...
عین چی پشیمونم...
کاش آقا سجاد متوجه اشتباهات بستگانش بشه
کاش خدا یه جوری منو از شر همشون راحت کنه...