برداشــت مثبــت

حالم هنوز بده!!!!  

ولی همیشه اینجور موقعه ها باید دنبال برداشت مثبت باشم... 

حالا چرا میگم برداشت مثبت!!! 

با دوستم نگم دوست بهتره همون هم خونه ایم حرف نمیزنم!!  

صبح زود که از خواب بیدار میشم آروم کارام رو میکنم که نکنه بیدار بشه!  

در عوض اون کلی تق و توق میکنه! شاید قبلنم همینجوری سروصدا  

میکرده یادم نیست ولی میدونم داره حرص درمیاره  

ندیدم این موجود آدامس بخوره، همیشه به آدامس جوییدن من ایراد  

می گرفت حالا موقع خوردن یه سر و صدایی راه میندازه که دیگه نگو!!!   

ولی خداییش دیگه صدای آهنگش رو بلند نمیکنه! زیاد این کار رو نمیکنه 

نه اینکه کلا نکنه! اگرم این کار رو کنه زیاد برام اهمیت نداره!

من نمیگم اون بده! ولی من و اون نمیتونیم با هم دوست باشیم! 

بهتره بگم اگه خونه نمیگرفتیم شاید بهتر دوست میموندیم!  

نمیتونیم هم خونه باشیم!  

قبلا به من ایراد میگرفت تقصیر توء من درس نمیتونم بخونم!  

حالا چرا دیگه درس نمیخونه!!!!؟؟؟؟؟؟؟

"چقدر پیچیدش کردم"

اینا برام زیاد اهمیت نداره!!!  

گاهی فک میکنم من دارم زیاد سخت میگیرم!!!!  

شاید بازم دارم زیاد سخت میگیرم!!! 

ولی وقتی خوب می شینم فکر میکنم با خودم میگم چرا من اصلا با  

این دوست شدم که خونه گرفتیم!! 

این چند روز که می شینم فکر میکنم میبینم کلا از رفتارش خوشم نمیاد. 

از کاراش حالم به هم میخوره! ( بازم شاید من دارم زیاد سخت میگیرم ) 

ولی وقتی فکر میکنم هیچ کدوم از دوستام به ایده آلام نزدیک نیستن... 

داره مغزم سوت میکشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

تنهایی خیلی بهتر از بودن با آدمایی که نمی فهمنت!   

وقتی اشکت درمیاد همه فک میکنن خیانت دیدم( مسخره ترین مورد)

خدااااااااااااااااااا جونم خیلی دوست دارم. واسه خاطر تنهایی که بم دادی! 

دوست ندارم دیگه باش هم صحبت بشم! دارم کم کم مسیرم رو پیدا میکنم.  

منظورم اینه که از مسیر زندگیش دور شدم دوست ندارم به افکار و کاراش  

باز نزدیک بشم!!!

وای خدا چقدر داداشم رو دوست دارم خیلی بم میگفت درست انتخاب کن! 

اگه این چند روز بم زنگ نمیزد که میمردم! "چیزی نمیدونه هااااااا"  

خدا میدونه همین  جوری ام که صداش رو می شنوم کلی حالم  

خوب میشه! " خدایا شکرت" 

نتیجه: 

یـه انتخاب اشتبـاه چقـدر آدم رو آزار میده!!!