عمه خانم بزرگوار نیز به رحمت ایزدی پیوست...
خدا بیامرزدش عمرش را کرده بود و در نزدیکی 90 سالگی به دیار باقی شتافت...
عمه خانم خوشگل و نازنازی که در دوران جوانی اش به خوشگلی اش غره بوده و کلاس های متعدد بافتنی می گذاشته و سرآشپز با شی و... خلاصه از هر انگشتش یک هنر میباریده و در دوران کهولت نیز همیشه مشغول نماز و عبادت و دعا و نیز باز بافتنی بود، همیشه همه چیزش بجا بود، حتی کفنش را نیز خودش خریده بود و هر جمعه درونش می خوابید خیلی زیبا از مرگ استقبال کرد، خودش رو به قبله شد و اشهدش را خواند و دو فوت به دنیا کرد و رفت...
خدا بیامرزتشون
ممنون
خدا رفتگان شما هم بیامرزه
خدا رحمتشون کنه:-)
این همه آمادگی برای رفتن به جایی که اکثرا ازش میترسیم...
خدا رفتگان شما هم بیامرزه
کاش هممون بتونیم خودمونو آماده کنیم
نمیدونم دیدی یا نه..
یاد اوپرای عروسکی دیدار مولانا و شمس افتادم با صدای همایون شجریان..
اونجا که با هم صحبت میکنن:
هر زمان نو میشود دنیا و ما/بیخبر از نو شدن اندر بقا/
پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتیست/مصطفی فرمود دنیا ساعتیست/آزمودم مرگ من در زندگیست/چون رهی زین زندگی پایندگیست..
اگه ندیدی حتما ببین....با یه سرچ ساده هم میتونی بیابی..
دیدمش
قشنگه