هنوز سیلی از ایده های اینجانب در راه است ...

از وقتی فارق التحصیل شدم، بیکار نشستم خونه بابام، کلی ایده کارآفرینی داشتم که هر کدام با یک سخن نغز به پایان رسیدن!!! اون وقتا که می گفتن علم بهتر از یا ثروت ! نمیدونم کی بود تو ذهن ما کرده بود علم. نسلی که با شعار علم بهتر است سوخت، از معلمین و مربیان محترم خواهش میکنم اینو دیگه تو ذهن بچه های ما نکنید! وقتی بچه از همون بچگی بدونه ثروت بهتره هزارجور خیال پردازی و  عمر و جونیش و ...  برای کسب ثروت  میزاره!!!  نه کنکور اونم تا دکتری! طبیعتا کشورم آباد تره!!!! کاش وقت این همه جووونو با تست زدن نمیگرفتن! پدر مادرهای از دنیا بی خبرتر از همه هزینه های گزاف برای تست زنی نمیدادن! که فقط یک نفر با درآمد سالیانه 4 میلیارد بشه یک فرد نمونه در کسب و کار!!!! (منظورم همون آاقای قلمچی هست)! حالا فکر کرده بودیم الان درس بخونیم بعدش بمون اتم میدن که بشکافیم...

شاید اگه از اون اول مدیریت درستی بود این همه نیروی جوان تلف نمی شد!! کسب و کار های کوچیک راه مینداختن و... نه اینکه لیسانس بگیرن منتظر باشن روی صندلی چرخ دار بشینن و کار سختشون امضا کردن باشه چون یه عالمه تست زدن و درس خوندن ...

عصبانی میشم وقتی حتی پدرم هم حمایتم نمیکنه! تا جایی که اطلاع دارم میدونم شهرم کارگاه چرم نداره و کلی حساب کتاب کردم که ماهانه چقدر پوست گاو و گوسفند از این شهر خارج میشه و به شهرای دیگه میره! نمیدونم دباغی دقیقا چطوره ولی خب میشه رفت و یاد گرفت سر جمع خیلی طول بکشه یک ماه و دو ماه باشه، صنعت پیچیده ای به نظرم نمیاد!! به اندازه لیسانس گرفتن که طول نمیکشه. هزینشم خیلی کمتره! بابام که کلا سرش و میچرخونه و جوابم و نمیده! مامانم و خواهرمم که میگن شوهر کن  این ایده هات چیه دیگه!!!

اوایل می گفتم حلیمی میزنیم هزینه ام نداره منتهی توی کلان شهر بیشتر جواب میده! روزانه صد کیلو حلیم بفروشی ام خیلی خوبه هااا! بابام گفت کی گفت بری درس بخونی میرفتی شاگرد حلیمی می شدی...!!! نصب آبگرمکن خورشیدی و کلی ایده دیگه... یکی بیاد منو از تو این ایده هام بکشه بیرون!