دیشب خواب چرتی دیدم. یادم نیست فقط میدونم خیلی چرت بود!
خواب اون پسره گندهه ( خیلی گنده بود از اونایی که میرن بدنسازی گنده میشن) تو دانشگاه غیر انتفایی، که منو از دست ارازل اوباشا نجات داد. ( این پست ) یا بعد از دعوای با هم کلاسیم که به گوشش رسیده بود اومد گفت: "بخوای شب، تو کوچه، ده تا بخیه تو سرش، فردا سرشکسته جلوته هااا" جملش و دوست داشتم یادم مونده :))
یاد فیلم های عهد پهلوی می افتم:))) یادمه اسمش و بلد نبودیم گذاشتیم فردین!
نمیدونم چرا ته هیچکدوم ماجراها مثل فیلم ها !!! عاشقانه تموم نشد!!! معمولا با جمله خدا از برادری کمتون نکنه همه محو میشدن:)))))
خدا عاقبتتو بخیر ختم کنه:)
امیدوارم
عه عه خنگ همه رو از دست دادی که؛|||
وای این از این گنده ها بوده که من دوست دارم؛)) بیا بریم با هم پیداش کنیم
ببینم دانشگاه ارازل؟تو چقدر پرماجرایی دختر-.-
من خیلی خنگ بودم اون موقع ها خیلی ها رو از دست دادم:)))
الان خیلی محتاط وعاقل شدم:|
من بدم میاد از این گنده هااا! تو اون پست نوشتم جریانش رو. اتفاقی بود بعدشم که باش صحبت کردم خونشون همدان بود نزدیک آرامگاه باباطاهر همون و اونوراااا! بیا خودم برات پیداش میکنم:))))
یکم که کله شق باشی هر اتفاقی می افته برات