به تنفر فکر میکردم ، به اینکه چطور این همه کینه و نفرت رو از قلبم دور کنم و چطور نسبت به آدم هایی که اذیتم میکنند و متنفرم ازشون، بی تفاوت باشم و با همه آزارها و اذیت ها راه خودمو ادامه بدم. رسیدم به راه حل قدیمیم یادمه هر وقت یک نفر شروع میکرد مسخره کردن میگفتم: " چرا این کار رو میکنی شاید اون پیش خدا عزیزتر از تو باشه و خدا اون رو بیشتر دوست داشته باشه" این چیزی هست که خیلی وقت بود بهش فکر نکرده بودم و حالا برا اینکه تنفر از قلبم دور بشه و یا حتی کم رنگتر بشه به این فکر میکنم که:
"همه ما مخلوقات خدا هستیم و من به همه احترام میزارم فقط بعنوان مخلوق پروردگار نه بیشتر نه کمتر"
یکم سخت هست ولی در عوض بیشتر فکر و ذهنم مشغول خودم هست تا کسانی که بدم میاد ازشون...
خدا نکنه عزیزم
دقیقا...خیلی با راه حلت موافقم! :)))))
فدات
تنفر ادمهایی و که نمیخوامو و دوسشون ندارمو بزرگ میکنه تو زندگیم... هر روز تلاش میکنم که بهتر بشم...
متنفرشدن ازدیگران فقط به خودت ضررمیزنه تادیگران
اماوقتی که میبخشی احساس سبکی میکنی...
موافقم
ولی خیلی ها لیاقت بخشیدن ندارن، فقط رهاشون میکنم...
من ترجیح میدم بجای درگیری ذهنی و تنفر و... اونو از ذهنم بندازم بیرون و تمام تلاشمو کنم که کاملا ازون مستقل باشم. البته اگه از من کمک خاست کمک میکنم اما همیشه تلاش میکنم از اون قویتر بمونم
همون حرفای خودتونه. یعنی محور اصلی خدا باشه و تا بتونم اونو از محوریت ذهن و زندگیم کنارتر میفرستم...
بعضی آدمها خیلی اذیت میکنن، هدفشون سلب آسایش بقیه است فقط!!!