دختـــر کـوهستــــان

دختـــر کـوهستــــان

من نیستم چون دیگران بازیچــه بازیگران
دختـــر کـوهستــــان

دختـــر کـوهستــــان

من نیستم چون دیگران بازیچــه بازیگران

توفیق اجباری در امـر خانه داری

خواهری بنده باردار است و حالش بد شده ! مامانم رفت که از اون مراقبت کنـــــــه!

پس از من کی مراقبت کنه :(  ! من هیچی بابام و بگو خواهرم و بگو از سرکار میاد خسته باید کارای خونه هم کنه

حالا خودم بش گفتم بره ولی الان مثل چی پشیمون شدم! نمیرفتم یه بند غر میزد که تا آخر عمرم باید بدم به شما بخورید هیچ کاری که یاد نمیگیرد آدم یه موقع بخواد بره یه جایی نمیدونه چیکار کنه از دست شما!!!

الان توفیق اجباری شده که بنده کمی آشپزی و مرور کنم!

حالا خوبه بابام درک میکنه من چقدر تنبلـــــم :دی 

زیاد ازم توقع کدبانو بودن نداره ! همین که بدونه میتونم چایی درست کنم بش آرامش میده :دی

به داداشم حسودیم میشه وقتی آشپزی میکنه با لذت آشپزی میکنــه! اینقدرم ذوق میکنه فک کنم باید یه همچین حسهایی در خودم تولید کنم

الان مامانم سوپ جو درست کرد و رفت گفت تو فق زیرش و خاموش کن + سفارشات دیگه!! الان دقیق نمیدونم وقت خاموش شدنش شده یا نــــــه!!!  کاش یه غذایی میذاشت که من بلد بودم! ظلم تا چه حد آخه!!