افســانه نیم ساعت یا بیشتــر پشت پنجره نشسته ( درست مثل این دیووونه هــا هیچ علائم حیاتی ام نشون نمیداد) ببینه این آقاهه که وارد مغازه شده کجــا رفتــه! آخرشم فهمید داخل مغــازه یک در مخفــی هســت!
جالبش این خیلی کارگاهی و خیلی عجیب این موضوع رو تعریف میکنه !
غریبی هست و دیوانگــی دیگه!
سلام
کسب در امد بالا برای شما+ افزایش آمار بالا برای
شما سریع برو چون محدود است و کلی امکانات دیگه من خودم دارم ماهی 500 هزار تومان میگرم
شعار نیست برو تا متوجه بشی
راستی به وبلاگ خودم بیا
یه لطفی کن روی یکی از تبلیغات کلیک کن
پرستو
www.alonak3.mihanblog.com
سلام
نمیخوام:|
کجایـی دختـر
من تو را گـم کـرده ام . ..
همین طرفــا
من همه رو گم کردم
پستات و همیشه میخونما
خخخخخخ عجب افسانه ایه این افسانه!!
مرسی از حضورت
آره خیلی باحاله
خخخخخخخخخخخخخخخخ
سلام عزیزم
خوبی؟
ببخشید وقت نمیکنم بیام سربزنم
سلام عزیزم
ممنون
فدا سرت هر وقت وقت کردی سر بزن عزیزم
همتون خانم مارپل بودینا...!
مهندس این خابگاه و رفیقایی که تعریف میکنیا آرزو و یوتو پیای امثال منه!
همجواری با بعضی ادما واقعا نعمته....معاشرت حتی از راه دور با بعضیا چقد اموزندس...چقد لذت بخشه... کل مسیر زندگی ادمو عوض میکنه..
آدم خییلی خوبی بودی که خدا همچین آدمایی سر راهت قرار داده...
سالهای دوره کاردانی خیلی اذیت شدم از هر نظری!!! ولی همیشه خدا رو بابت داشتن هم اتاقی های خوب توی قوچان شکر کردم. همه ماها خوبی ها و بدی هایی داریم و خدا رو شکر کسی توی اون اتاق مشکلات اخلاقی نداشت و یا خوبی هاش به بدی هاش می ارزید. هیچکس بچه نبود و ترمک نداشتیم تو سوئیت . گرچه ترم دو بخاطر انتقالی و یا مهمان یا فارق تحصیل شدن عده ای اینجور نموند ولی بازم کنترلش دست خودمون بود :)
خدا رو شکر میکنم . خیلی :)
سال دوم هم اتاقی های خوبی داشتم. یادمه هم اتاقیم میخواست چت کنه تو لاین بدنش میلرزید میگفت من نمیتونم...:))) اونقدر که با پسر حرف نزده بود اینجور بود:دی
دخترهای فوق العاده پاااااک و خوبی بودن. که همشونو دوست دارم :) اینام مثال نقض های دهه هفتادی هستن هاا!! امیدوارم خدا هممونو عاقبت بخیر کنه :)