ترجیحا یک فرد شاد باشه و بشه باهاش بلند بلند خندید!بدون گفتن جمله "فاطمه زشته"... "فاطمه من دیگه با تو نمیام بیرون" و ...
پلاس:
+از تفریحات سالم من "پیاده روی" در حد اینکه پا تاول بزنه هست! که بعدش خیلی راحت کفشمو بزنم زیر بغلم و سوت زنان راه خونه رو پیش بگیرم!
+اون شاهزاده سوار بر اسب دراز گوش باید توانایی پیاده روی تا 10 کیلومتر رو هم داشته باشه! یادم باشه اینم به لیست ملاکام اضافه کنم.
آخ از دست تو:))
بیچاره شاهزاده:))بقیه ملاکتو هم رو کن کم کم:)))
:))
خیلی ام باید خوش شانس باش شاهزاده:دی
حالا کم کم میگمشون
اگه حدااقل توانش25 کیلومتر باشه چی؟!
بیشترش پاهام تاول میزنه! پا به پاش میرم، حتی میتونه منو کول کنه!
چه ملاک های سختی میذاری واسه مردم:دی
اینم باشه بد نیست مثلا اینکه طرف بتونه 5 کیلومتر کوهنوردی کنه :))))
ملاک به این آسونی! سانتافه که نخواستم
5 کیلومتر کوهنوردی و من نمیتونم
سوار بر اسب دراز گوش :)))))
سلام
آفرین منم عاشق پیاده روی هستم و به قول دکترها یکی از بهترین راههای سلامتی و تناسب اندامه...
خدا قوت...
سلام
بله پیاده روی خیلی لذت بخشه
ممنون
جوابی که به مترسنج دادی یاد یه داستان افتادم که احتمالا شنیدی:
Footprints
One night a man had a dream. He dreamed He was walking along the beach with the LORD. Across the sky flashed scenes from His life. For each scene He noticed two sets of footprints in the sand. One belonging to Him and the other to the LORD.
When the last scene of His life flashed before Him, he looked back at the footprints in the sand. He noticed that many times along the path of His life there was only one set of footprints. He also noticed that it happened at the very lowest and saddest times of His life.
This really bothered Him and He questioned the LORD about it. LORD you said that once I decided to follow you, you'd walk with me all the way. But I have noticed that during the most troublesome times in my life there is only one set of footprints. I don't understand why when I needed you most you would leave me.
The LORD replied, my precious, precious child, I Love you and I would never leave you! During your times of trial and suffering when you see only one set of footprints, it was then that I carried you.
Carolyn Carty, 1963
متوجه نشدم!