خواب ژیلا رو دیدم...
سر صبحی به این فکر میکنم خیلی وقت هست دوستی که از همه نظر عالی باشه و چیزی ازش یاد بگیرم نداشتم.
کاش با خیلی ها هزاران کیلومتر فاصله نداشتم...
یک هم اتاقی فوق العاده بود...
فاطمه نوشت:
کاش خیلی ها رو نمیشناختم حتی نمی دیدم، و از وجودشون تو عالم خبر نداشتم و ای کاش تر اینکه کاش خیلی ها رو زودتر میشناختم...
از خدا میخوام همه جا مواظبمون باشه، هم نشین و یار و دوست خوب قسمتمون کنه. مخصوصا برای ازدواج...
امیدوارم این شانس یک بار زندگی توی دنیا با تمام کم و کاستی هاش با یک یار و همسر خوب برای همه لذت بخشترین باشه :)
با تمام وجودم فرق بین هم نشین خوب و بد رو میفهمم...
لینک مرتبط عذاب منم همون هم نشین ها بود. حتی یاداوریشونم عذابه برام. شایدم خدا خواسته حجت بهم تموم کنه و عملا با تموم وجودم فرق این دو تا رو تا مغز و استخون بهم بفهمونه... به هر حال شکرش
دوست دارم خوب باشم، بهترین هم صحبت برا اطرافیانم باشم، بهترین دختر برای پدر مادرم، بهترین خواهر برای خواهر برادرام، بهترین دوست و یار... و اگر خدا روزی ازدواج رو قسمتم کرد بهترین یار برای همسرم...
این بهترین بودن ذوق میاره تو قلبم.
در آخر بهترین بنده برای خدا باشیم...
از خوابگاه و دوران دانشجویی با تمام سختی هاش، راه دورش، بهترین چیزها رو ازش یاد گرفتم...
نظر من کو؟!
چیزی نبوده برادری
از نظره من که بهترینی:*
جیگرت رو عزیزززززززززم، تو خیلی ماهی بهااااااار
