خیلی اوقات وقتم رو صرف کارهایی میکنم که توی شکل گیری شخصیت الانم کاملا تاثیرگذار بودن. حتی تصمیم گیری هام... که 80 درصد بیهوده بودن.خیلی جاها کتاب هاو اتفاقات و حوادث اونها مدتها درگیرم کرده، یا حتی خوندن و دونستن زندگی افرادی که نیستن و یا هنوز هستن. هیچ وقت یک غربال ذهنی نداشتم. از میان اون همه اتفاقات گنجونده شده توی زندگی یک نفر حالا آدم معمولی توی رمان و قصه ها یا شخصیت های توی فیلم ها و... همه اش را دریافت میکنم بدون تجزیه وتحلیل. خوبی یا بدی این پدیده نمیدونم دقیقا چیه. ولی باشناختی که از خودم دارم میدونم وقتی درگیر چیزی یا کسی بشم ازش تاثیر می پذیرم و وارد دنیای واقعیم میشه. تصویرها و تصویرسازی ها مدام برام مرور میشه. چشمام رو میبندم و تصویرش میاد جلوی چشمم حتی با حالت چشم های باز. و خدا نکنه اون تصویر آزاردهنده و یا بد باشه...
خودکنترلی روی خیلی واقع و کارها ندارم. ...
این روزها به این فکر میکنم من میخوام کارکتر شخصیتی مخصوص به خودم روداشته باشم. توی خیلی زمینه ها نمیتونم تصویر درستی شکل بدم... اونقدر که دنبال مثالها و مصداق ها گشتم. ... و این ها چیزی از من ساخته که دوسش ندارم...
به این فکر میکنم تاثیر پذیری چه رابطه ای با تاثیرگذاری داره... ؟ مستقیم، معکوس، یه معادله چند مجهولی با عامل های زیادی که هر کدوم روابط خودشونو دارن!!!
شکل گیری هر رابطه باید چطورباشه؟!
و ...
هرچقدردنیا برام غیر قابل پیش بینی تر باشه هیجان و شوق ادامه زندگی و فعالیت هام برام جذاب تر و هیجان انگیزتره، هر چی بیشتر از بعدش خبر نداشته باشم با وجود همه ترس هااا امیدم بیشتر میشه و هیجانش هم بیشتره...
اینجا ، اینجایی که من زندگی هر کسی و بعنوان یک ماجرا میخونم و داده هایی تعریف شده قابل تغییر نه ثابت دریافت میکنم بایدقدرت ثاتیرگذاریش روبه حداقل برسونه، شایداین روند و فرض که اونا یکبار تکرار شدند و دیگه تکرار نمیشن و دنبال هیچ شباهت و وجه اشتراکی بینشون نباشم بتونه کمکم کنه تا تصویر های زندگی خودم رو بسازم و هر روز دنبال کنم...
دوست دارم قدرتمند بشم... یه شخصیت قدرتمند با یک فکر منسجم و منظم که میتونه زمان، مکان و افراد و حوادث و ... رو کنترل کنه.
تمام چیزهایی که میخوام درست بشه. نقطه ضعف های منه...
امیدوارم تا یک درصدی بتونم کمک خودم کنم...
خدایا یاریم کن...
همه داشتن این درگیری ها رو
فقط کمتر فکر کن خیلی ذهنت مشغوله:((
باید درست بشن اخه. عب نداره بهار بیکارم یکم به خودم میپردازم:دی
تو ایرادت اینه میخوای هرچیزی زودی درست بشه
ممکنه اینم باشه . مطمن نیسوم خودم