نسیم خنک میاد... #مرسی نسیم که می وزی...
ماه تو صورتم می تابه...#ممنونم ماه عزیزم که امشب تا صبح چشم ازم برنمیداری...
#ممنون خونه پدری که ایوان داری تا بتونم کنارت بخوابم زیر نور ماه همراه ستاره هایی که سوسو میکنن، با صدای شاخ و برگ درختها و نسیم نوازشگر ...
# این +موزیک منو میره اوج خیال منو میبره اوج خیال...
#فرشته ها با بال های بلوریشون یکجا همین حوالی اند ، مراقب هستن من حالم بد نشه امشب...
تو که این همه مینویسی، خوبم مینویسی یه دوره کوچیک بگذرون رمان بنویس
ممنونم بهزاد، لطف داری ^_^
دوست دارم یه دوره بگذرونم ولی امکانش نیست . در کل منو چه به نویسندگییییی
من فقط میتونم احساسمو بنویسم وگرنه بگن درباره فلان موضوع بنویس نمیتونم...:))))
ابر میبارد شجریان رو گوش دادی؟اونم گوش بده:)
نه. چشم گوش میدم
توی این مطلب کوتاه چقدر احساسات خوبی رو گنجوندی!
اصن خیلی حس خوووووبی بهم دست داد!
فدات