بی چشم و رو بدون دسته ای از آدم ها واقعا غیر قابل باوره، مثلا یک طوری رفتار میکنن و اونقدر میتونن مغرور و خودشیفته باشن که همیشه نفهم بمونن...
از اون دسته آدم هایی که هر کاری براشون کنی وظیفه اس ولی هر کاری برات کنن لطف و محبت اونهاس...
زندگی کردن باهاشون خیلی سختِ... آدم بیافته تو قفس شیرها راحت تر میتونه با خودش کنار بیاد تا یهو زارت بیافتی تو همچین قوم و قبیله ای! بعید میدونم تا اخر عمرم بتونم باهاشون کنار بیام.
با چیزی که از خودم سراغ دارم، زیر با حرف زور و یا سلطه دیگران نمیرم...
تصمیم دارم یه تابلو بدم برام بنویسن با همچین شعری "افتادگی آموز گر طالب فیضی/ هرگز نخورد آب زمینی که بلند است"و بزنمش بالای تلویزیون که هرکی اومد خونم شاید یکم بهش توجه کنه!
شدیدا به یک مشاور زبده احتیاج دارم... یکنفر که شیرفهمم کنه چیکار کنم!
شایدم همه مشکلاتم رو تو ی پست بازگو کردم!
به سلامتی رفتین خونه ی مستقل؟
بله به امید خدا، قبلا هم مستقل بود ولی همسایه خواهرشوهرم بودیم:|
خدا رو شکر
مطمئنم که مشکلاتت کمتر میشه فقط سعی کن کمتر در مورد خانوادش با همسرت کل کل بکنی.هر چی بیشتر بگی شوهرت حساس تر میشه.
یه چیز دیگه هم بهت بگم که کلا اوایل ازدواج این جور برخوردها زیاد پیش میاد.به مرور همه چی آروم میشه .بهت قول میدم.
امیدوارم همیشه شاد و خوشبخت باشی.:)
خوشحالم دوستان خوبی مث مینا دارین