ای اهــل ایمان در کار دین صبــور باشیـد و یکدیگر را به صبر و استقامت
سفارش کنیــد و مهیــا و مراقب کار دشمــن بـوده و خدا ترس باشید
باشد که فیروز و رستــگار گردیــد.
آیه 200- آل عمــران
راما کریشنا تعریف می کند که مردی می خواست از رودی بگذرد که استاد بیبهی
شانا نزدیک شد، نامی را بر روی کاغذ نوشت و آن را بر پشت مرد چسباند و گفت:
" نگران نباش . ایمان تو کمکت می کند تا بر آب راه بروی.
اما هر لحظه ایمانت را از دست بدهی ، غرق خواهی شد ."
مرد به بیبهی شانا اعتماد کرد و پایش را بر آب گذاشت و به راحتی پیش رفت.
اما ناگهان هوس کرد ببیند که استاد بر کاغذی که به پشت او چسبانده چه نوشته است.
آن را برداشت و خواند: " ایزد راما ، به این مرد کمک کن تا از رود بگذرد."
مرد فکر کرد : همین ؟ این ایزد راما اصلا کی هست ؟
در همان لحظه ، شک در ذهنش جای گرفت ، در آب فرو رفت و غرق شد.
قسمتی از خاطراتم ِ اینجا میذارم تا هیچ وقت فراموشم نشه
دوست داشتین بخونین دوست نداشتین نخونین