فهلا دپرســــم یکــــی رفتـــه زیـــر آب یکــی دیـگه رو زده گفته من بودم
آخه یکـی بگه به مـن چه ربطـی داره
دوس دارم بـرم بـزنمـش
آخـه یکی نیــس بگه که من به زور جواب سلام تو رو میدم بیجـــا میکنی میــــگی من بودم
نتیجــــه: بــه رو خیلی آدما نباید خندید کلا تو هر کاری بی جنبـــه ان
دپــرسی نوشـــت: دیگه جــواب سلامشم نمیــدم، نگاشــم نمیــکنم
نمیدونم چراااا از پاسکال خوشم میاد
زندگیش واسم جالبه برعکس خیلی ها که خسته کنندس
این یه ذره ازنوشته های فلسفی شه:
بلز پاسکال بر این عقیده بود که برای فهمیدن چیزی
باید از آن چیز فاصله گرفت تا آن را مورد داوری قرار داد.
اما برای شناخت قلبی همان چیز باید آن را بتوان احساس کرد.
این احساس آگاهی فرد نسبت به آن مسئله است.
او میگفت شما در دنیای بسیار پر سر و صدا زندگی میکنید
و این سر و صداهای غیر طبیعی که به دست بشر به وجود آمده
به حسهای شما حملهور میشود و سکوت را از شما دور میکند.
انسان به گونهای تربیت شده که همیشه از سکوت در فرار است.
در نظر بسیاری از اشخاص تنها بودن نوعی کابوس است
و تمام گرفتاریها و بدبختیهای انسان از آنجا ناشی میشود که
او نمیتواند در سکوت تک و تنها در اتاقی بنشیند
و حرف نزند.
عمو پاسکال خودمه دوکسش دالم
خوشبختـــی شـکل ظاهــری ایمـان است، تـا ایمـان و امیـد و سخـت کوشــی نبـاشد، هیـچ کاری را نمـی تــوان انجــام داد.
"هلن کلر"
قشنگ گقته نه!!!!!!!!!!!!!