دختـــر کـوهستــــان

دختـــر کـوهستــــان

من نیستم چون دیگران بازیچــه بازیگران
دختـــر کـوهستــــان

دختـــر کـوهستــــان

من نیستم چون دیگران بازیچــه بازیگران

انشتیــن میــگه:

 

خــداونــد تــاس نمیــریــــزد 

!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

چــه مهمانــان بی دردسـری هستند مــــردگان 

نـه بـه دستــی ظرفــی را چرک مـی کننــد 

نـه بـه حرفـی دلــی را آلــوده 

تنـهـا بـه شمعــی قانعنــد  

و اندکــی سـکــوت... 

 

حسین پناهی

و این آغاز انســــان بود


از بهشت بیرون آمد، دارایــی اش فقط یک سیــب بود. سیبـــی که به وسوسه آن را چیده بود.

و مکافات این وسوسه هبـــــــــــوط بود.

فرشتـــه ها گفتند: تو بی بهشت می میری. زمین جای تو نیست. زمین همه ظلم است و فساد.

انســـان گفت: اما من به خودم ظلم کرده ام. زمین تاوان ظلم من است. اگر خدا چنین می خواهد،

پس زمین از بهشـــت بهتـــر است.

خـــدا گفت: برو و بدان جاده ای که تو را به زمین می رساند از زمین می گذرد؛ زمینی آکنده از شر و خیر

آکنده از حق و باطل، خطا و صواب؛ و اگر خیر و حق و صواب پیروز شد تو باز خواهی گشت و گر نه ...

و فرشته ها همه گریستند. اما انسان نرقت. انسان نمی توانست برود.

انسان بر درگاه بهشت وامانده بود و مردد بود.

و آن وقت خدا چیزی به انسان داد. چیــــزی که هستی را مبهوت کرد و کائنات را به غبطه واداشت.

انســـان دستهایش را گشود و خـــدا به او " اختیــــار" داد.

خدا گفت: حال انتحاب کن. زیرا که تو برای انتخاب کردن آفریده شدی. برو و بهترین را برگزین

که بهشت، پاداش به گزیدن توست.

عقل و دل و هزاران پیامبر نیز با تو خواهند آمد. تا تو بهترین را برگزینی.

و آنگاه انسان زمین را انتخاب کرد.

رنج و نبرد و صبوری را

و این آغاز انسان بود
.