-
قوی باش...
دوشنبه 15 آذرماه سال 1395 12:11
فقط قوی تر باش. خیلی قوی تر... # خطاب به خودم آدم قوی نق نمیزنه، همیشه میخنده، کسی نمیدونه تو دلش چه خبره، آدم قوی می جنگه ، می جنگه و فقط می جنگه... آدم قوی اجازه نمیده چیزی آزارش بده... آدم قوی تمام ضعف هاش میشن نقاط قوت و برگ برنده هاش... آدم قوی که گریه نمیکنه!!!
-
دلم میخواد شاهد یه مجموعه منظم باشم...
یکشنبه 14 آذرماه سال 1395 21:37
نشد من یه بار بانک با دیدن اون همه بی نظمی ، آشفتگی کارمندا، اون همه کارمند مفت خور از دم بیکار که فقط یه نفر نوبت رد میکنه و کار مردمو راه میندازه ، خرد نشه. یه همچین سیستم مزخرف بانکداری از ظاهر شعبه های کوچیک در دور افتاده ترین نقطه این آب و خاک کاملا قابل تشخیصه. 20نفر تو بانک هستن . همه دور خودشون میچرخن، یه نفر...
-
از خواب هام ناراضی ام...
یکشنبه 14 آذرماه سال 1395 21:22
احساسی که وقت خواب دارم اینه که دیگه بیدار نشم مگر اینکه خستگیم از تنم دراومده باشه. ولی متاسفانه وقتی 5 صبح بیدار میشم ناراحتم... باز میخوابم میخوابم 6 بیدار میشم باز الکی چشمام و به زور فشار میدم میگم بخواب تو که کاری نداری آخه چرا بیدار میشی. چرا مغزم منو درک نمیکنه آخه؟! گاهی ام یکساعت میخوابی انگار کل خستیگی های...
-
پدر
جمعه 12 آذرماه سال 1395 10:13
روزگار هر چی و که بهت داده کم کم ازت میگیره. مگر عشق، مگر قلبی آکنده از عشق... بابام بخاطر ناراحتی قلبی نتونست پاش رو عمل کنه. پاش خیلی اذیتش میکنه... نمیدونم چرا یهویی اینقدر پیر شد. گوشش سنگین شد، چشماش ضعیف تر شد و دوبار قلبش رو عمل کرد و ... ولی هنوز میتونه بی چشم داشت ببخشه، هیچ وقت کسی و قضاوت نمیکنه، یه عالمه...
-
وبلاگ گردی هام
جمعه 5 آذرماه سال 1395 12:18
...گاهی یک نگرانی یا ترس کوچک می تواند همه ی عمر، تو را معطل خودش کند. منبع : کافه کافکا
-
یکی بگه بس کن تو فقط مسئول خودتی! خودت ...
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1395 00:37
هیچ وقت دنبال مقصر نگشتم توی زندگیم. همیشه رفتار خودم رو تحلیل و بررسی کردم و گفتم باید من درست بشم ولی یه جاهایی واقعا ماها مقصر نیستیم... خیلی ها رو سراغ دارم که هر چی آسیب دیدن از طرف پدر مادرشون بوده... آسیب بوده واقعا! دوستی بخاطر اختلاف های خانوادگیشون تیک عصبی داشت و شونش می پرید. یکی دیگه بخاطر همین اختلاف ها...
-
هی روزگار...
چهارشنبه 3 آذرماه سال 1395 21:20
هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
-
آرشیو اسامی وبلاگم...
چهارشنبه 3 آذرماه سال 1395 11:47
اسم های وبلاگم از ابتدا تا الان: خلوتگاه من پنجره نیمکت جادوی یک مغز متفکر دختر کوهستان
-
هیچ لذتی مثل اذیت کردن نیست...
چهارشنبه 3 آذرماه سال 1395 11:37
وقتی بابام رو اذیت میکنم بهم میگه: گرگ که پیر میشه رقاص سگ میشه یا به تعبیر دیگش: دیگه تیغش به من نمی بره ^_^
-
یکی دیگه منو کشونده...
سهشنبه 2 آذرماه سال 1395 14:49
همه اونایی که رفتن کربلا برگشتن یا دارن برمیگردن ولی من دلم هنوز اونجاس... من هنوز برنگشتم! قلبم هنوز بی قراره...
-
وااای از حال هم خبر نداریم، دوریم و این تنهایی و باور نداریم...
دوشنبه 1 آذرماه سال 1395 01:20
یارهای وفادار این روزهام: کفش هام و هنذفریم... آرامش بخش ترین سکانس: هنذفری و چاپوندم تو گوشم و قدم های روندم رو می شمارم و میخونه... آهنگ 16/8/1395
-
محبت ورزیدن همیشه قشنگ ترین شکل زندگیه...
یکشنبه 30 آبانماه سال 1395 22:03
خواهر دومی خیلی خوبه، خیلی ماهه. خواهر اولیمم از من خیلی بهتره... من توی وضعیت اورژانسی ام نسبت به اون ها :))) نمیدونستم میتونم زبون تلخی هم داشته باشم. یه چن تا جمله گفتم که احساس میکنم کاش نمیگفتم. هی با خودم میگم حالا نمی گفتی هم چیزی نمیشد! چه چهره زشتی به خودم میگیرم وقتی این مدلی ام هاااا!! اومدم که با هر کس مثل...
-
خدایا سپاسگزارم...
یکشنبه 30 آبانماه سال 1395 21:50
گاهی که به حس تحسین به خودم فکر میکنم به این نتیجه میرسم که من الان جای خوبی وایسادم، جایی که خودم دوست داشتم و دوست ندارم جای کسی باشم چون دارم به اون چیزی که قراره باشم. نزدیک میشم...
-
خودآزاری
یکشنبه 30 آبانماه سال 1395 21:06
نمیدونم چرا گاهی درگیر موضوعات الکی و آدم های دیگه میشم حتی. آدم هایی که هیچ ارتباطی باهاشون ندارم...؟ این اتفاق زمانی بیشتر درگیرم میکنه که مقایسه میشم. اونم با آدم هایی که هرگز نمی بینمشون و تاثیرگذاریشون توی زندگیم صفر بوده! شایدم زیر صفره و ...! بدتر از مقایسه دیگران اینه که خودمم میشینم مقایسه میکنم!
-
شب اربعین
یکشنبه 30 آبانماه سال 1395 04:40
امشب برای همه دوست های وبلاگیمم دعا کردم. بهار، بهزاد،مترسنج،مریم، محمدرضا، دورافتاده، ماندانا، حتی نونوچه ...
-
دردلآنه
شنبه 29 آبانماه سال 1395 23:56
ضعف و ناتوانی بدن رو چطور میشه درمان کرد آخه؟؟؟ اکثر اوقات از ضعف بدن نتونستم کارهامو درست انجام بدم. همیشه در حال غش رفتنم، سرگیجه دارم. از بچگیم تا الان اگه 5 دقیقه یکجا سرپا بمونم چشمام سیاهی میره و غش میکنم ...! هر موقعم رفتم دکتر یه مشت قرص ویتامین بهم میداد. موقع امتحانا همیشه آمپول ویتامین B میزدم و صبحونم عسل...
-
چهل روز گذشت...
شنبه 29 آبانماه سال 1395 17:44
این همه من تلاش کردم نذری از 28 صفر بیافته اربعین. بخاطر کلافگی و اذیت کردن این امت! حالا مامان و بابام، ااااا فلانی نمیدونه نذریمون تغییر کرده بزا زنگ بزنم بش بگم. ااااا فلانی هم اینجور... با پیشرفت علم و تکنولوژی باید شکل این خیرات هم تغییر کنه...! هم راحت تره هم بدست اونی میرسه که باید برسه... البته یه چیزایی از...
-
راه دیگه ای نبود خب...
جمعه 28 آبانماه سال 1395 23:15
آیا در طول تاریخ مشاهده شده خواهرشوهری بره از خانم داداشش معذرت خواهی کنه؟ اسمم میتونه تو گینس ثبت بشه حتی!!! بیشتر دلخوری ها یا اختلاف ها بخاطر تفاوت های اخلاقی و رفتاری ه ماهاست نه بد بودنمون... مقصر کسی نبود ، نباید کش پیدا میکرد. باید همین جا سریع پروندش بسته می شد. اولین حدیثی که از امام دوست داشتنی ام تو ذهنم حک...
-
رونوشت به خودم...
جمعه 28 آبانماه سال 1395 17:33
مثلا اگه خواهرشوهر هستید همون خواهر شوهر بمونید دلیلی نداره دایه مهربون تر از مادر باشید. . . هر کسی تو هر جایگاه و نقشی هست تمام رفتارش براساس همون جایگاه تحلیل و بررسی میشه و یک خواهرشوهر همیشه یک خواهرشوهره. این وسط این نقش رو هم قشنگ بازی کنید که مبادا جایی دلتون بسوزه محبت بیجا کردید و ... من قانون وضع نمیکنم و...
-
بازیگرِ مظلومش :(
پنجشنبه 27 آبانماه سال 1395 23:20
دوست دارم یه ذکر مصیبت خواهر شوهرآنه بخونم بعد بشینم به حال مظلومیت خودم اشک بریزم :| بله! داریم به ایام دور هم جمع شدن عروس های مامانم نزدیک میشیم :(
-
خوشحالی طور
پنجشنبه 27 آبانماه سال 1395 23:15
با تمام حواس شش گانم فانی بودن و زوال دنیا رو حس میکنم... حالا باید چه کارهایی کنم چه کارهایی رو بیخیال بشم فعلا؟! مثلا بزارمشون برا وقت اضافه
-
الهی آمین
پنجشنبه 27 آبانماه سال 1395 02:49
دارم دعا میکنم: خدایا هر چند کم باشم ولی بهترین خودم برای تو باشم...
-
خدا بهتر میدونی تو دلم چه خبر شده...
پنجشنبه 27 آبانماه سال 1395 01:23
پیغام محمدرضا : """ الان آخر شب لب مرز نشستم امروز از سر کار مستقیم اومدم مرز مهران، قرار بود با کاروان برم کربلا ولی انگار قراره. یکم تست بشم،کاروان رو پیدا نکردم و انگار رفتن حالا منم و ... تک و تنها برم امیدوارم بزارن رد بشم، یه جوریه ببخشید ،خواستم یه جا بنویسم فقط دعا کن ته بد شانسیه...
-
مسخرس بخدا
چهارشنبه 26 آبانماه سال 1395 23:00
یه چیزی مثل ارث باید سالهای اول تکلیفش مشخص بشه. بابا بعد از این 25 سال اختلاف هاشون دوباره داره چهره نشون میده... مامانم که بعد 60 سال هنوز تصمیمی براش نگرفتن!!! خب خودتون بخوریدشون یه آبم روش، نوش جونتون. واسه کی گذاشتید آخه!!! این اختلاف های کش دار و بگو مگو هااا اصلا قشنگ نیست...!!! اونا که جمع کردن و مردن. حالا...
-
یه پایان تــــلخ سهم هیچکس نیست...
چهارشنبه 26 آبانماه سال 1395 20:23
امروز همش توی این فکر بودم باید بیشتر مواظب اطرافیانم باشم. هر چی دلخوری ازاطرافیانم داشتم دو ر ریختم به خودم قول دادم بیشتر مواظب باشم... مخصوصا (...) که میدونم با خانومش روابط خوبی نداره...! فاطمه نوشت: # آقاهه حقش نبود اینجور بمیره! مواظبش نبودن همه اینو میدونن!
-
مادربزرگیم
چهارشنبه 26 آبانماه سال 1395 19:04
-
چرا قدر ما رو نمیدونن؟؟!!
سهشنبه 25 آبانماه سال 1395 00:49
کشورهای پیشرفته و اروپایی جمعیت جونشون کمه و بیشتر پیر هستن. به این فکر میکنم اون موقع که امام خمینی میگفته بچه بیارید برای کشورهای اروپایی بوده. احتمالا بهش وحی شده بوده... به درد ایران که نمیخوریم حداقل به سازندگی دنیا کمک می کنیم... بازم جای شکرش باقی توی امر صادرات جوانان موفق بودیم چه برای اروپا چه برای مبارزه با...
-
یعنی نباید یک جا باشه تو این شهر کوفتی...
سهشنبه 25 آبانماه سال 1395 00:29
رفتم از مثلا بهترین آموزشگاه زبان میپرسم دوره فشرده آیلتس دارین که هر چهار مهارت رو با هم و در کنار هم یاد بگیرم... میگه نه ولی اگه بخوایین باید خصوصی باشه اونم ساعتی 35 هزارتومن:| فعلا که اوضاع همینه... و نمیشه پیگیر این موضوع شد مگر خودخوان که باید راهش رو یاد بگیرم:(
-
گوهر های زندگی من :)
دوشنبه 24 آبانماه سال 1395 23:36
ژیلا از ایــــران رفته... براش خوشحالم . امیدوارم هر کجا که هست همیشه بدرخشه ... فاطمه نوشت: بعد از اینکه خوابش رو دیدم بهش پیام دادم و چون تلگرامش روی سیستمش( مثل خودم) هست. دیر به دیر جواب همو میدادیم. امیدوارم موفق باشه همیشه. براش خوشحالم و هم بغض کردم از این خوشحالی... بغض به این خاطره چون حتی اون یک درصدی که...
-
هیولای به اسم فاطمه
دوشنبه 24 آبانماه سال 1395 11:13
یک نفر هم باید ترسو باشه هم سخت گیر، هم شجاع و مغرور هم ساده و دوست داشتنی... هر آدمی باید هیولای دورنش رو بشناسه... من شاید از نظر بقیه غیرقابل تحمل ، بداخلاقه خنده رو و حتی سخت گیر باشم و کسی که برا اولین بار منو می بینه بهم بگه خشک و ... بریم جلوتر یه دختر رویاپرداز با یه عالمه کارهای عجیب غریب و فانتزی های خنده...